در بامداد جمعه ای که اکثر ما در خواب ناز بودیم، حادثه بزرگی رخ داده بود، به بزرگی رهبران مقاومت.

به گزارش پایگاه خبری افق یزد، صبح با صدای قرآن تلویزیون و گریه پدر و مادر از خواب بیدار شدیم و شنیدیم آن خبری که کاش نمی شنیدیم.

خبر سنگین بود و کمرشکن، شوکی بزرگ بر ایران و جهان، داغی شد بر دلمان تا ابد.

سردار دل ها حاج قاسم سلیمانی دل از این دنیا بریده و به دلدار پیوست.

او تنها نبود، بلکه رفقای ایرانی و عراقی همراهش بودند و مزد نبرد با ظلم و استکبار را به زیباترین شکل ممکن گرفتند.

گوشت و خون آنها در هم آمیخت تا ثابت کند سپاهیان اسلام بدون توجه به ملیت و رنگ و نژاد فقط برای اعتلای اسلام و نابودی کافران کینه توز می جنگند.

سردار اولین سپاهی نبود که در خون خود می غلطید و آخرین نفر هم نبود. گویا قسمت سپاهیان سبزپوش اسلام اینست که با خون سرخشان از این دنیا بروند.

فرقی هم ندارد کجا سرخپوش شوند؛ در میدان نبرد با ظلم و استکبار آمریکا و صهیونیسم، در سوریه و عراق و مقابل پرچم سیاه سیاهدلان داعش و النصره یا در برابر مزدوران و افیونگران داخلی.

آنان جان خود را بر کف گذاشته و برای اعتلای دین و دفاع از مقدسات و وطن، شبانه روز نمی شناسند و هر جا اسلام و وطن در خطر باشد، سینه سپر کرده و به دل دشمن می‌زنند.

رزمندگان اسلام گاهی با موشک دشمن جان می دهند، گاهی با گلوله آنان در خون می غلطند و گاهی مورد اصابت گلوله‌های نامرئی قلم به دست‌های مزدور قرار می‌گیرند.

گویا قسمت آنان اینست؛ سبزپوش باشند و پایانشان سرخ باشد.

  • نویسنده : نادیا جایروند